چرا پیشدبستانیها از «باغ کودکی» فاصله گرفتهاند؟

در سال ۱۸۳۷ فردریش فروبل آموزگاری پیشرو از آلمان، مفهومی نو را به جهان آموزش معرفی کرد: Kindergarten یا همان «باغ کودک». در ذهن او کودک نه صرفاً موجودی نیازمند آموزش بلکه انسانی در حال شکوفایی بود. همانند نهالی که برای رشد نیاز به: نور، فضا، مراقبت و فرصت دارد. پیشدبستانی از نگاه او فضایی بود برای: بازی، تجربه، کشف، طبیعتورزی و پرورش چندجانبهی انسان.
مدلی که جلوتر از زمان خود بود
مدرسهای که فروبل طراحی کرد ویژگیهایی داشت که هنوز هم در بسیاری از نظامهای آموزشی رایج نیست:
۱- یادگیری از راه بازی: بازی نه وسیلهای فرعی، بلکه روش اصلی یادگیری بود.
۲- وسایل آموزشی خلاقانه (هدایای فروبل): ابزارهایی ساده ولی دقیق طراحیشده برای تقویت خلاقیت، درک ریاضی و مفاهیم فضایی.
۳– نقش فعال کودک: کودک طراح تجربه بود، نه شنوندهای منفعل.
۴- مربی، تسهیلگر یادگیری: مربی نه گوینده و مجری، بلکه ناظر، همراه و هدایتگر ظریف فرایند رشد کودک بود.
۵- آشتی با طبیعت: ارتباط با محیط طبیعی بخشی جداییناپذیر از یادگیری بود. لمس خاک، شنیدن صداها و دیدن رشد گیاهان.
امروزه پیشدبستانیها چگونهاند؟
با گذشت نزدیک به دو قرن، در بسیاری از مراکز پیشدبستانی، کودک هنوز هم در فضایی حضور دارد که چندان با زیست طبیعی و نیازهای رشدی او هماهنگ نیست. اولویتهای بسیاری از این مراکز آمادهسازی کودک برای مدرسه، آموزش حروف و اعداد، و مهار کردن رفتار اوست. نه پرورش آزادی درونی و تجربه خلاقانه.
در عمل این تغییر مسیر، آموزش پیشدبستانی را به مدلی کوچکشده از مدرسه تبدیل کرده است. کلاسهایی پر از کاربرگ، برنامههایی سختگیرانه، و زمانی اندک برای بازی آزاد و کنجکاوی.
چه چیزهایی را از دست دادهایم؟
۱- قدرت کاوش کودک: کودکی که آزادی تجربه ندارد، ذهنی منفعل پیدا میکند.
۲- بازی به عنوان زبان کودک: بازی، ابزاری قدرتمند برای تفکر، تخیل، اجتماعیشدن و یادگیریست. اما گاهی آنقدر جدی گرفته نمیشود که جایش را به تمرینهای زودهنگام و رقابت میدهد.
۳- طبیعت به عنوان کلاس درس: کودک از لمس باران، شنیدن پرندهها و چرخیدن در میان برگها محروم شده است.
۴- رابطه انسانی با مربی: درحالیکه فروبل بر احترام به فردیت کودک تأکید داشت، بسیاری از نظامهای امروزی، کودک را در قالبی از پیشتعیینشده میفشارند.
یادآوری دوبارهی هدف پیشدبستانی
پیشدبستانی باید فضایی برای «رشد» باشد نه صرفاً «آمادگی برای مدرسه». آموزش باید در خدمت کودک باشد نه کودک در خدمت ساختارهای آموزش. هنگامی که کودک بازی میکند، کشف میکند. سپس سؤال میپرسد. آنهنگام اشتباه میکند و خودش مسیر یادگیری را میسازد. اینجاست که آموزش واقعی اتفاق میافتد.
زمان بازگشت است: نه به گذشته، بلکه به اصل آموزش
امروز با گسترش دغدغههای تربیتی و بحرانهای روانی در سنین پایین، زمان آن رسیده که به آموزههایی بازگردیم که جوهره انسانگرایانه داشتند. بازخوانی الگوی فروبل یادآور آن است که آموزش نه در «انباشتن»، بلکه در «پروردن» معنا پیدا میکند.
پیشدبستانی نباید کارگاه تولید دانشآموزان حرفشنو باشد. بلکه باید باغی باشد که در آن، کودکان بیاموزند چگونه خودشان باشند.
منابع پیشنهادی برای مطالعهی بیشتر:
• Brosterman, N. (1997). Inventing Kindergarten. New York: Abrams.
• Bruce, T. (2012). Early Childhood Education. Hodder Education.
• Liebschner, J. (2001). A Child’s Work: Freedom and Guidance in Froebel’s Educational Theory and Practice. Lutterworth Press.
• حسینی، م. (۱۳۹۵). بازی و یادگیری در نظریه فروبل. فصلنامه علوم تربیتی، ۱۱(۴)، ۲۵–۴۵.
• نیکنژاد، ر. (۱۳۹۸). نگاهی انتقادی به فاصله بین پیشدبستانیها و رویکردهای انسانمحور. نشریه پویش تعلیم و تربیت کودک، ۷(۲)، ۱۲–۳۰.
⸻
دیدگاهتان را بنویسید